راه نو

خبری تحلیلی

راه نو

خبری تحلیلی

.

بازخوانی خاطرات یاران الله مرادی(1)

صداقت و شجاعت جوهره ی مدیریت است و متاسفانه این جوهره را ما در بدنه ی نظام اجرایی کم داریم؛ صداقت در مدیریت امروز به رویایی دست نایافتنی برای مردم تبدیل شده که امیدواریم با ورود نماینده ای مزین به این صفات انسانی، شاهد احیای جوهره ی فراموش شده صداقت در بدنه ی مدیریت فرتوت استانمان باشیم...

صداقت جوهره ی گم شده مدیریت


یکی از فیلم سازان مریوانی را در سنندج و در ستاد تبلیغاتی آقای محمد الله مرادی دیدم. او با رحیم ذبیحی کار می کرد و تنها در فرصت کوتاهی که داشتند سرگرم ساختن مستندی از زندگی ایشان بودند.

راستش را بخواهید برام تعجب آور بود که زبیحی بانه ای و این جوان مریوانی( فرید نیکخواه) در ستاد الله مرادی دیواندره ای چگونه حضور یافته اند...؟

ستاد که کم کم خلوت شد و شب هنگام فرارسید؛ فرصتی دست داد تا از نزدیک با این دو هنرمند عزیز به گفت وگو  بنشینم و راز حضور آنان آنهم با آن شور و اشتیاقی که از الله مرادی حمایت می کردند vh جویا شوم.

ذبیحی با همان حالت همیشگی که اطمینان و اعتماد به نفس از کلامش جاری است گفت: من در ایامی که آقای الله مرادی مدیرکل بنیادحفظ آثار بود به ایشان مراجعه نمودم و راهنماییهای ایشان و صداقت گفتارشان چنان تاثیری در من ایجاد کرد که از همان سال نتوانستم دل از ایشان بکنم و دور و نزدیک رابطه ام با وی همچنان برقرار بود تا اینکه شنیدم کاندید شده و اگرچه خیلی دیر متوجه شدم اما تصمیم گرفتم به پاس زحماتی که آن سالها برای من کشیدند خودم را به سنندج برسانم و هرآنچه در توان دارم برایش کار کنم.

نیکخواه را از5 سال پیش می شناسم؛ از زمانی که به دنبال تهیه فیلمی از مقاومت مردم مریوان و روستاهای اطراف بود و بعدها به نام " مریوان ترمینال هوایی" تولید کرد. شاید اغراق نباشد اگر بگویم از همان دوران کودکی با تهیه و جمع آوری عکس و تولید آثار هنری زندگی خود را وقف مردم مریوان نموده است.

وی گفت" 15 سال پیش با آقای الله مرادی که بخشدار مرکزی مریوان بود آشنا شدم. در آن روزها ما از سر عشق و علاقه، با تنی چند از دوستان تصمیم گرفتیم نمایشگاهی از مجموعه عکسهایی که از بمباران مریوان و روستاهای اطراف تهیه کرده بودیم برگزار کنیم. به هرجا رفتیم بامانع برخوردیم. با راهنمایی یکی از دوستان به بخشداری مریوان مراجعه کردیم و من برای اولین بار آنجا محمد الله مرادی را از نزدیک دیدم.

مشکل را با ایشان در میان نهادیم؛ لحظاتی به من و دوستم خیره شد... گفت: میشه عکسهایتان را ببینم؟ عکسها راکه هنوز در قاب نگرفته بودیم به محضر ایشان بردیم؛ یک به یک تمام عکسها رانگاه کرد. گفت: کار ارزشمندی است چرا مانع تراشی می کنند؛ گیر کارتان کجاست؟

بنده گفتم مجوز را از ارشاد گرفتیم اما برای تهیه قاب عکسهاو هزینه برگزاری نمایشگاه به مبلغی پول نیاز داریم.

ایشان لحظه ای تامل کردو گفت: برای اینجور کارها اعتباری در فرمانداری پیش بینی نشده اما قول می دم به طریق مبلغ موردنیازتان را تامین کنم. حال چقدر نیاز دارید؟

گفتم" چیزی در حدود 50 هزار تومان.

گفت: فردا بیایید و پولتان را بگیرید... من گیج شده بودم. یعنی راست می گوید؟ ما می توانیم نمایشگاه را دایر کنیم؟

فردا اول وقت با همان دوستم به فرمانداری مراجعه نمودیم. با نهایت تعجب دیدیم از دفتر ایشان حواله 15 گونی آرد بنام ما نوشته شده است. من باتعجب به دفتردار گفتم ماکه آرد نخواسته بودیم...! اما هنوز حرفهایم تمام نشده بود که به ناگاه خودش وارد دفتر شد و تا ما را دید گفت: شما می توانید از محل فروش این آردها مبلغ مورد نیازتان را برای برگزاری نمایشگاه تامین کنید...!

من و دوستم باور نمی کردیم چون اصلا تو نرخ تجارت و آرد و بازار و این حرفها نبودیم. حواله را برداشته نزد یکی از دوستان دخیل در بازار بردیم؛ ایشان تاحواله را دید گفت خریدارم. حواله را به او دادیم و مبلغ 50 هزار تومان گرفتیم و به سرعت مقدمات برگزاری نمایشگاه رافراهم نمودیم که در آن شرایط یک کار بزرگ محسوب می شد و در واقع اولین تجربه کار گروهی ما بود.

نیکخواه گفت: علیرغم گذشت سالها متاسفانه چنین برخوردی را از هیچ کدام از مسئولان استان و شهرستان ندیدم و آن برخورد ایشان برای من به خاطره ای فراموش نشدنی تبدیل شد و اینک خود را مدیون نه فقط کمک ایشان بلکه نگاه و تدبیر و جوان باوری ایشان می دانم. در این سالها بارها به خود می گفتم ای کاش ما در استان چند تا مدیر دلسوز مانند الله مرادی داشتیم تا دست هنرمندان را می گرفت و آنان را مورد حمایت قرار می داد.

صداقت جوهره ی مدیریت است و متاسفانه این جوهره را ما در بدنه ی نظام اجرایی کم داریم؛ صداقت در مدیریت امروز به رویایی دست نایافتنی برای مردم تبدیل شده که امیدواریم با ورود نماینده ای مزین به این صفات انسانی، شاهد احیای جوهره ی فراموش شده صداقت در بدنه فرتوت مدیریت استانمان باشیم.

شاید به باور خیلی از مدیران امروز، کار آن وقت ایشان تخلف اداری بوده است. اما تخلفی که به انجام یک کار خیر و تشویق جوانان منجر شود عین صواب است. نمی گویم همه مدیران باید از چنین راههایی به پیشرفت امور کمک کنند؛ اما آن روز چنین ایجاب می کرد و متاسفانه امروز میلیاردها تومان فقط برای کار هنری به استان اختصاص می یابد اما معلوم نیست چگونه هزینه می شود.

در جریان سفر رهبر انقلاب در بهار 88 به کردستان مصوب شد که به مدت 5 سال و هر سال مبلغ 30 میلیارد تومان در مجموع مبلغ یک هزار و 500 میلیارد ریال علاوه بر بودجه های فرهنگی مصوب سالیانه دستگاه ها به منظور اجرای طرح ها و امور فرهنگی کردستان از جمله تولید آثار فرهنگی و هنری هزینه شود. آنوقت اگر مدیریت این اعتبارات در اختیار افراد با تدبیر و  پاکدستی چون الله مرادی بود خدا می داند که هنر در کردستان چه جایگاه و پایگاهی پیدا می کرد.

نیکخواه گفت: امیدوارم که بیان این خاطرات به ترویج ارزشها بینجامد که متاسفانه امروز در فضای اداری و نظام اجرایی سخت غریب شده است. باشد که ادای دینی به یک انسان پاک کرده باشم و تذکر به کسانی که بر خوان نعمت نشسته و قدر هنرمندان را نمی دانند.

پلان2

دیروز آقای حاج علی صادقی از سقز زنگ زد؛ بعد از احوالپرسی و خوش وبش و تبریک سال نو و....گفت: شنیدم آقای محمد الله مرادی کاندید نمایندگی در حوزه سنندج، دیواندره و کامیاران شده است. گفتم آره مگه ایشان را میشناسی؟

گفت: اتفاقا خوب می شناسم.

پیش خودم گفتم حاج علی آدم رکی است و هرچی تو دلش باشد راست و حسینی می ریزه بیرون و پیچ و پناه نداره؛ نکنه از ایشان خاطره ناخوشی داشته باشد. حقیقت امر زیاد پاپیچ نشدم که چطور ایشان را می شناسد که نکنه کلام تلخی از زبانش بیرون بیاد!؟

اماخودش ادامه داد خدا کنه که رای بیاره آدم خوبی است.

گفتم ازکجا می دانی؟

گفت: در سقز فرمانده سپاه بود بنده به واسطه مشکلی که برای یکی از دوستانم پیش آمده بود نزد ایشان رفتم و در نهایت دلسوزی علاوه بر حل مشکل یادشده بارها سرزده به مغازه من تو بازار می آمد باهم ساعتها می نشستیم بی تکلف و بی ریا از اوضاع شهر و استان و کشور سخن می گفتیم و اگه او را می بینی حتما سلام مرا بهش برسان.

به خودگفتم ای مرد خدا تو که 20 سال پیش که فرمانده سپاه سقز بودی نمی دانستی که امروز کاندید میشی و اینگونه مزد خدمت صادقانه ات را از دست مردم می گیری. به اعتبار امروزیها معامله ای در کار نبود که تو بپنداری فردا یه جورایی پاسخ خوبیهاتو از مردم بگیری. این بلاشک کار خداوند است که مهر تو را در دل همگان انداخته است. باشد که تصمیم اردیبهشت 91 مبنایی برای تغییری بزرگ در استانمان باشد.

یکی از یاران الله مرادی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد